برای دریافت مطالب جدید شطرنج لطفا یه آدرس های زیر مراجعه کنید

www.chessrostami.ir

www.chessok.ir

هر بازیکن شطرنج که با میراث عظیم نیمزوویچ[1] بزرگ آشنا باشد؛ باید با " بازی جاویدان حرکت اکراهی[2]" او آشنا باشد. آخرین حرکت از بازی برای یک شطرنج‌باز کاملا خبره؛ ملاک عمل است:

نیمزوویچ در کتاب خود، ابراز امیدواری کرد که "همکار عزیز من "سامیش[3]" نباید ناراحت باشد چرا که من هیچ فرصتی برای گسترش در اختیار او قرار ندادم." این بازی در دانمارک با عنوان "بازی جاویدان حرکت اکراهی" شناخته شده است.

افسانه کاملا شناخته شده ای وجود دارد که چنین بیان می‌کند که پس از اینکه نیمزوویچ یکی از بازی‌های خود را از واگذار کرد گفت: "چرا باید من به این ادم احمق بازی را ببازم" به نظر شما این ادم سفیه و احمق چه کسی می‌تواند باشد؟ البته که همکار عزیز او سامیش می‌باشد! بازی به قرار زیر است:

اگر شما بازی‌هایی که این دو استاد بزرگ معروف با هم بازی کرده‌اند؛ ببینید، متوجه می‌شوید که این دو استاد حدود ده بار برابر یکدیگر بازی کرده‌اند و نیمزوویچ تقریبا تمامی بازی‌ها را برده است، حال قابل درک خواهد بود که چرا نویسنده کتاب "سیستم من[4]" از باخت خود مقابل سامیش خیلی ناراحت شود !

حال اجازه دهید سریع به زمان حال برگردیم. این بازی شامل ویژگی‌هایی است که اغلب به نام بهترین ترکیب شطرنج (تابحال) شناخته شده است. سعی کنید حرکت درخشان کاسپاروف را حدس زده و پیدا کنید:

در واقع، بازی ذهن آدمی را درهم می‌شکند! حیف شد که کاسپاروف تصمیم گرفت تنها شش سال پس از تولید این بازی گوهربار از دنیای شطرنج بازنشسته گردد! به هر حال، آیا دوست دارید که آخرین بازی مسابقات این قهرمان بزرگ را ببینید؟ پس به بازی زیر نگاهی بندازید:

شما باید به توپالف[5] احترام بگذارید که کاملا از آخرین فرصت خود برای انتقام استفاده می‌کند! من امیدوارم که شما، خوانندگان عزیز من، نکته اصلی مقاله را درک کرده باشید: اگر شما در حال بازی کردن با کسی هستید که در گذشته او را حسابی مورد ضرب و شتم قرار داده‌اید، بسیار مراقب باشید! من تجربه شخصی خودم را با این پدیده عجیب و غریب دارم. بهترین بازی که تا الان انجام داده‌ام و این بازی در کتاب‌ها و مجلات متعددی منتشر شده است:

این بازی به تازگی در سایت چس‌بیس[6] در اینجا منتشر شده است: و من تجزیه و تحلیل این بازی را در اینجا انجام داده‌ام.

هر چند این بازی به خوبی شناخته شده است، بسیاری از مردم نمی‌دانند که من بازی دیگری با همین حریف داشته‌ام. جالب اینجاست که ما یک سال بعد پس از اولین برخوردمان، در همان باشگاه معروف شطرنج چیگورین در سنت پترزبورگ و تقریبا در همان جدول بازی کردیم. من مجددا سفید بازی می‌کردم، و بازی به اوج هیجان رسیده بود: تعدادی از مهره‌ها قربانی شده بودند تا شاه مات گردد. متاسفانه این شاه من بود که در آستانه مات شدن قرار داشت! مونا لیزا قسمت تاریک چهره خود را نشان می‌داد! به صورت متعجب و متحیر من نگاه کنید:

خوشبختانه، در تنگنای زمان، من راه دفع حمله دیوانه‌وار او را پیدا کردم:

و از آنجایی که لعن و نفرین شکسته شده بود، دیگر زمان لبخند من بود:

قسمت اول این مقاله را در اینجا و متن اصلی مقاله را در اینجا مطالعه کنید.